یک مار پیتون 90 سانتی در دفتر مرکزی گوگل بزرگترین پایگاه اطلاع رسانی در جهان در منتهتن نیویورک پیدا شد. به گزارش رویترز، دوشنبه شب گزارش داده شد که یک مار در دفتر مرکزی گوگل گم شده است. این خبر اولین بار توسط Valleywag.com یک وب سایت شایعه ساز با این مضمون منتشر شد: در دفتر مرکزی گوگل در منتهن یک مار پیتون 3 فوتی گم شده است. قابل ذکر است که این مار خطری جدی برای موش های این ساختمان شمرده می شود ولی برای کارمندان مجموعه خطری ندارد! در ضمن این دروغ اول آوریل هم نیست. بعد از انتشار این خبر بدون اینکه هیچ یک از کارمندان از ساختمان خارج شوند جستجو برای یافتن مار شروع شد تا اینکه مار مذکور بالاخره در ساختمان پیدا شد

ای چشمها ببارید و ای دستها بر سر و سینه بزنید و ای وبلاگ نویسان بخروشید!

یک بار دیگر جان یک انسان شریف و بی‌گناه در این سرزمین گرفته و صدایش برای همیشه خاموش شد. «یعقوب میرنهاد» که عمری در راه آزادی، شرافت، انسانیت و تربیت فرزندان این آب و خاک خون دل خورده بود، سرانجام اعدام شد. او روزنامه‌نگاری آزاده، وطن‌پرست و دلسوز بود. او وبلاگ‌نویسی متعهد و مردم‌گرا بود. او دوران آموزش روزنامه‌نگاری و وبلاگ‌نویسی خود را در بیابانهای سیستان و بلوچستان گذارنده و پس از آن به آموزش نیروهای جوان و مبارز گروه جند‌الله اقدام نمود. او توانست به بهترین شکل ممکن و در سخت‌ترین شرایط شاخه فرهنگی گروه جند‌الله را فعال کند و باعث خدمات فراوان در زمینه‌های مختلف فرهنگی، هنری و اطلاع‌رسانی شود. یعقوب میرنهاد سپس به آموزش روزنامه‌نگاری و وبلاگ‌نویسی نیروهای سیف‌الاسلام عبدالمالک ریگی، مشغول شد و مدتی را در اردوگاه‌های رزمندگان اسلام بسر برد. او نقش مهمی در آموزش نکات روز وبلاگ‌نویسی به نیروهای عبدالمالک ریگی داشت. او با زحمات شبانه‌روزی خود توانست علی رغم تبلیغات و جنجال رسانه‌ای رژیم، چهره زیبا، منور و مظلوم ریگی را به جهانیان و نیز مردم ایران نشان دهد. او با شکستن انحصار رسانه‌ای رژیم، صدای مظلومیت جندالله و مالک ریگی را به سراسر عالم مخابره نمود. او در این مدت توانست جوانان هنرمند و فرهنگ‌دوست بسیاری را به جامعه بشریت تحویل دهد. شاگردان او هم‌اکنون سرمنشا خدمات و برکات فراوانی برای این ملت هستند. یعقوب میرنهاد روزنامه‌نگاری آزاد و مبارزی فرهنگی بود. او هیچ نقشی در ترور، آدم‌ربایی و آدم‌کشی گروه جندالله نداشت. یعقوب میرنهاد، آدم‌کشی را از وظایف شاخه نظامی جندالله می‌دانست. یعقوب میرنهاد از تداخل شاخه‌ها و کمیته‌های جندالله خوشش نمی‌آمد و معتقد بود که هر شاخه‌ای باید کار خودش را به بهترین نحو ممکن انجام بدهد. یعقوب همیشه به شاخه نظامی جندالله می‌گفت:« شما آدم بدزدید و تحویل شاخه فرهنگی بدهید، تا من به آنها روزنامه‌نگاری بیاموزم!» او در این مدت توانست دوره‌های روزنامه‌نگاری فشرده‌ای را برای گروگانهایی که توسط جندالله ربوده می‌شدند برگزار کند. او پس از آموزش گروگانها، آنها را برای تحقیقات بیشتر تحویل شاخه «اجرای احکام جندالله» قرار می‌داد! اما افسوس که امروز علی‌رغم همه این خدمات خالصانه و دلسوزانه، یعقوب مهرنهاد دیگر در میان ما نیست تا شاهد درخشش نیروهای جندالله باشد. آیا با این همه خدمات فرهنگی و اجتماعی که یعقوب انجام داده، او مستحق اعدام بود؟!

در پایان ضمن آرزوی علو درجات برای یعقوب میرنهاد، از تمامی فعالان اجتماعی، روزنامه‌نگاران، آزادی‌خواهان و وبلاگ‌نویسان تقاضا می‌کنیم که اجازه ندهند صدای شاخه فرهنگی جندالله خاموش شود!

جمعی از دانش‌آموختگان، فارغ‌التحصیلان و هنرآموزان شاخه فرهنگی گروه جندالله